نخست اینکه به باور غلط اکثر
ایرانیان بحرین بخشی از خاک ایران بوده که در اثر بیکفایتی محمد رضا شاه
در پی یک رفراندوم محلی به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخته شده.
طرفداران این فرضیه که گاهی از قشر با
سواد جامعه نیز هستند حتی به خود زحمت مرور ویکیپدیا را نمیدهند. حال
آنکه اگر از همین افراد بپرسید لطفا اسم آخرین نماینده مردم بحرین در مجلس
شورای ملی یا حداقل اسم آخرین شهردار ایرانی بحرین را نام ببرید هیچ پاسخی
برای گفتن ندارند زیرا عملا از سال ۱۷۸۳ میلادی جزیرهٔ بحرین از ایران جدا شده و به دست خاندان آل خلیفه و تحت الحمایه بریتانیا اداره میشد.
پس از انقراض سلسله قاجار و روی کار آمدن رضا شاه روند جدیدی در سیاستهای خارجی ایران پدید آمد و اولین جایی که رضا شاه روی آن دست گذاشت تا از غرب امتیازی بگیرد همین بحرین و جزایر جنوبی ایران بود. با اینکه سالها از ازدست دادن بحرین گذشته بود و جزایر سه گانه نیز در اشغال نظامی بود ولی رضا شاه سنگی در تاریکی انداخت و تا میتوانست بر روی مالکیت ایران بر آن جزایر پافشاری کرد و موضوع را به دادگاههای بین المللی کشاند.
پس از انقراض سلسله قاجار و روی کار آمدن رضا شاه روند جدیدی در سیاستهای خارجی ایران پدید آمد و اولین جایی که رضا شاه روی آن دست گذاشت تا از غرب امتیازی بگیرد همین بحرین و جزایر جنوبی ایران بود. با اینکه سالها از ازدست دادن بحرین گذشته بود و جزایر سه گانه نیز در اشغال نظامی بود ولی رضا شاه سنگی در تاریکی انداخت و تا میتوانست بر روی مالکیت ایران بر آن جزایر پافشاری کرد و موضوع را به دادگاههای بین المللی کشاند.
این سیاست رضا شاه بعدها توسط پسر او محمد رضا شاه نیز دنبال شد به طوری که دیگر رسما در کتابهای درسی آن زمان بحرین را به نام استان چهاردهم ایران
معرفی کردند. سالها بعد نیروی دریایی بریتانیا که حامی کشورهای عربی بود
از خلیج فارس خارج شد. دولت ایران هم بعد از چانهزنیهای لازم و گرفتن
امتیازاتی (مانند چشم پوشی بريتانيا از تصرف جزيره سيری توسط ارتش شاهنشاهی)
و با یک ژست بین المللی با برگزاری رفراندوم در سال ۱۹۷۰ در منطقهای که
حدود دو قرن کاملا خارج از قلمرو ایران بوده موافقت نمود و نتیجتا رای دهندگان بحرینی به استقلال بحرين راي مثبت دادند.
دولت بریتانیا هم تلویحا جزایر سهگانه را به ایران بخشید و انتظار میرفت اختلافی در این میان ایجاد نشود ولی بعد از چندی بریتانیا زیر قول خود زد و اعراب ادعای مالکیت جزایر سه گانه را تکرار کردند. شاه نیز رسما نیروهای ارتش خود را وارد جزایر کرد و آنجا را به تصرف نظامی خود درآورد و کار را تمام کرد. نهایتا کشور ما در حالی به جزایر ۳ گانه رسید که برای بدست آوردن آن جنگ هشت سالهای هم در نگرفت، فقط درگیری کوچکی بین نیروهای پلیس پاسگاه رأس الخیمه مستقر در تنب بزرگ با نیروهای ایرانی رخ داد که در اثر رگبار ناگهانی مسلسل از داخل پاسگاه ۳ تفنگدر دریایی ایرانی (رضا سوزنچی، حبیب الله کهریزی و آیت الله خانی) و متقابلا یک شرطه عرب کشته شدند و سپس نیروهای شرطه رأس الخیمه مستقر در جزیره خود را به نیروهای ناوگان دریایی ایران تسلیم کردند .
در پایان متاسفانه یا خوشبختانه شاه سیاست عوام فریبی و پوپولیستی بلد نبود و نمیتوانست دست آوردهای کم یا زیاد اقتصادی، سیاسی، نظامی خود را با بوق و کرنا از صبح تا شب در تلوزیون تبلیغ کند و مردم را از چیزی که به دست آورده بودند آگاه کند.
در واقع اگر درست به این سناریو نگاه کنیم دو کشور بحرین و جمهوری آذربایجان کاملا شرایط مشابهی داشتند. هر دو به فاصله چند سال از ایران جدا شدند، یکی توسط بریتانیا و دیگری توسط روسیه. وسالها بعد هر دو کشور روسیه و بریتانیا از این مناطق خارج شدند. یکی در زمان شاه اتفاق افتاد و دیگری در زمان انقلاب. در زمان شاه ما ادعا کردیم صاحب اصلی این مناطق آزاد شده هستیم و تعدادی جزیره (تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی و سیری و ...) و مقادیری امتیازات بینالمللی به دست آوردیم. بر عکس در زمان انقلاب نه ادعایی بر کشورهای تازه استقلال یافته کردیم و نه زمینی گرفتیم و نه امتیازی، تازه منافع ما از بابت منابع دریای خزر هم از دست رفت و به این کشورهای تازه استقلال یافته رسید.
حال با کمال تعجب گروه دوم گروه اول را بیعرضه و بی کفایت قلمداد میکنند و دیگران هم آن را تایید میکنند!
دولت بریتانیا هم تلویحا جزایر سهگانه را به ایران بخشید و انتظار میرفت اختلافی در این میان ایجاد نشود ولی بعد از چندی بریتانیا زیر قول خود زد و اعراب ادعای مالکیت جزایر سه گانه را تکرار کردند. شاه نیز رسما نیروهای ارتش خود را وارد جزایر کرد و آنجا را به تصرف نظامی خود درآورد و کار را تمام کرد. نهایتا کشور ما در حالی به جزایر ۳ گانه رسید که برای بدست آوردن آن جنگ هشت سالهای هم در نگرفت، فقط درگیری کوچکی بین نیروهای پلیس پاسگاه رأس الخیمه مستقر در تنب بزرگ با نیروهای ایرانی رخ داد که در اثر رگبار ناگهانی مسلسل از داخل پاسگاه ۳ تفنگدر دریایی ایرانی (رضا سوزنچی، حبیب الله کهریزی و آیت الله خانی) و متقابلا یک شرطه عرب کشته شدند و سپس نیروهای شرطه رأس الخیمه مستقر در جزیره خود را به نیروهای ناوگان دریایی ایران تسلیم کردند .
در پایان متاسفانه یا خوشبختانه شاه سیاست عوام فریبی و پوپولیستی بلد نبود و نمیتوانست دست آوردهای کم یا زیاد اقتصادی، سیاسی، نظامی خود را با بوق و کرنا از صبح تا شب در تلوزیون تبلیغ کند و مردم را از چیزی که به دست آورده بودند آگاه کند.
در واقع اگر درست به این سناریو نگاه کنیم دو کشور بحرین و جمهوری آذربایجان کاملا شرایط مشابهی داشتند. هر دو به فاصله چند سال از ایران جدا شدند، یکی توسط بریتانیا و دیگری توسط روسیه. وسالها بعد هر دو کشور روسیه و بریتانیا از این مناطق خارج شدند. یکی در زمان شاه اتفاق افتاد و دیگری در زمان انقلاب. در زمان شاه ما ادعا کردیم صاحب اصلی این مناطق آزاد شده هستیم و تعدادی جزیره (تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی و سیری و ...) و مقادیری امتیازات بینالمللی به دست آوردیم. بر عکس در زمان انقلاب نه ادعایی بر کشورهای تازه استقلال یافته کردیم و نه زمینی گرفتیم و نه امتیازی، تازه منافع ما از بابت منابع دریای خزر هم از دست رفت و به این کشورهای تازه استقلال یافته رسید.
حال با کمال تعجب گروه دوم گروه اول را بیعرضه و بی کفایت قلمداد میکنند و دیگران هم آن را تایید میکنند!