۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

صادراتِ خودروی زیر قیمت

در این بخش می خواهیم به برسی آخر و عاقبت صادرات خودروی زیر قیمت و همچنین زیرساختهای غلط اقتصادی و صنعتی مرتبط با آن بپردازیم که جز ضرر چیزی در کیسه این ملت قرار نداده.

برای مقدمه ی این بحث همین مثال بس که از روز اول مسئولین ما مرتب اصرار ورزیدند اتومبیلی را که توانایی تولید آن را نداشتند با بدترین کیفیت تولید و به زور منوپل و انحصار بازارهای داخلی به خورد مردم نگون بخت بدهند و هر از گاهی هم به زیر قیمت واقعی صادرکنند و در عوض علی رغم وجود ذخایر عظیم نفت، بنزین را از خارج وارد کنند.
شما فقط کافیست جای این دو محصول صادراتی و وارداتی(یعنی بنزین وارداتی و خودروی صادراتی) را با هم عوض کنید تا ببینید چه آینده درخشانی در انتظار کشور ما بود.
به طور مثال اگر اینهمه هزینه ای که به انرژی هسته ای هدر شد و باجهای کلانی که به روسیه و چین پرداخت شد ، صرف پروژه های تحقیقاتی و تولیدی در زمینه بنزین میشد، اکنون ما هم کالایی با سود آوری بسیار مناسب در خور نیاز برای دیگر کشورهای دنیا داشتیم تا بتوانیم تبدلات سازنده اقتصادی داشته باشیم و از کنار سود آوری آن، دیگر صنایع مانند خودرو سازی را هم شکوفا کنیم.

ولی متاسفانه به چشم خود می بینیم که پس از گذشت سالها از صنعت مونتاژ چند مدل اتومبیل از رده خارج شده و صادرات زیر قیمت آن، هیچ سودی برای ما بدست نیامد که هیچ، بلکه از آن طرف همچنان در گیر و دار واردات بنزین با هزینه بسیار بالا هستیم.

با این مقدمه می پردازیم به اصل قضیه یعنی وضعیت صادرات خودرو. اول از اینکه همه ما میدانیم اساس سیاست کشور ما بر مبنای دروغ پراکنی و خود بزرگ بینی در صحنه داخلی و خارجی شکل گرفته. بنابر این چندان بی ربط نیست با وجودی که هر روز خبر سقوط هواپیمایی در بیابانهای قزوین یا سه راه آذری یا جاهای دیگر را میشنویم ، به موازات آن مرتبا ادعای فضایی شدن و تسخیر بازارهای جهانی به دست خودرو سازان داخلی و دیگر دروغهای شاخدار را می شنویم.
یکی از این خود بزرگ دیدنها که طبیعتا هزینه آن از جیب ملت پرداخت میشود همین صادرات خودرو است. از آنجایی که دولت محترم ید طولایی در زمینه آمار سازی و شامورتی بازی در مسئله آمار و ارقام دارد بارها در زمینه صادرات خودرو اعلام کرده که ما همچنان با قیمتی مناسب در حال صادرات انواع خودروی با کیفیت به کشورهای همسایه هستیم. ولی آنچه که پشت پرده این صادرات خود رو میگذرد این است که نه تنها این صادرات خودرو به قیمت مناسب نبوده بلکه بسیار هم به قیمت نازلتر از بازارهای داخلی به فروش رفته. به عنوان مثال سمند های ال ایکس با کلی امکانات ویژه و اضافی و قطعات بسیار مرغوبتر از بازار داخلی در کشور روسیه به حدود 11 ملیون تومان بفروش میرسد. سایتهای زیر نمونه این واقعیت است.
http://www.samand-auto.ru/samand/price/
http://www.germes-lada.ru/sale/samand/price/

همانطور که خودتان مشاهده میکنید قیمت خودرو به تاریخ امروز July, 20th, 2009 برابر با 361400 روبل روسیه است .

لازم به ذکر است که هر روبل روسیه 0.032 دلار آمریکاست و با یک حساب کتاب ساده نرخ فروش این مدل از خودرو در کشور روسیه حدود 11 ملیون تومان براورد میشود. ولی بخش جالب کار تازه از این قسمت شروع میشود و اینجاست که آن گروه از کارشناشان بخش آمار سازی در دولت محترم وارد عمل شده و ادعا میکنند سمند با قیمتی مناسب در حال صادرات است. ما هم آرزو داشتیم که کاش ایران خودرو به همین قیمت 11 ملیون تومان این خودرو را به فروش می رسانید ولی اصل قضیه اینجاست که این قیمت دریافتی توسط فروشنده ها در آن کشور است، یعنی اینکه مقدار زیادی از این مبلغ بابت گمرکی و عوارض و مالیات توسط دولت روسیه کسر میشود به علاوه هزینه حمل و نقل تا کشور مقصد را هم باید حساب کرد که در آن صورت اگر تمام این هزینه ها و گمرکیها و مالیاتها را از آن 11 ملیون تومان کم کنیم در بهترین حالت مبلغ خالصی که دست ایران خودرو میرسد حدود 6 یا 7 ملیون تومان بیشتر نیست. تازه این را هم اظافه کنم که کلی خدمات پس از فروش و شرایط ویژه اقساط 7 ساله و امکانات بیشمار دیگری هم در آن کشورها ارائه میشود.
حال همین خودرو بنا به تعرفه گمرکی سوریه یا ترکیه ممکن است در آن کشورها با رقمی بالاتر یا پایینتر هم فروخته شود ولی این هیچ ربطی به سود ایران خودرو ندارد چون آن مبلغ اضافه تر فقط تعرفه گمرکی و مالیاتیست که آن کشورها دریافت میکنند. تازه این مطلب هم باید اضافه شود که بیشتر فروش ایران خودرو مدیون مدل پژو 206 آن کمپانی است که با برند پژو فرانسه فروخته میشود و سود اصلی به حساب دولت محترم فرانسه واریز می گردد.
به عبارتی دیگر اگر آمار درست رو بخواهید خودروسازی ایران روی محصولات صادراتی ضرر هم میدهد فقط به خاطر اینکه بگوید ما صادرات داریم. حال ضرر این کار را چه کسی باید جبران کند؟ هموطنانی که داخل کشور به طور مثال سمند ال ایکس را به قیمت بیش از 15 ملیون تومان خریداری می کنند .
پس خود قضاوت کنید که با توجه به این موضوعات آیا شما هموطن ایرانی من شایسته خرید سمند ال ایکس با این قیمت نازل هستید یا آن برادران کمونیست روسی؟

تا اینجای کار تحلیل خود را از روند صادرات خودرو ارائه دادیم ولی برای اینکه حرفهای ما در حد ادعا نباشد بد نیست نگاهی هم به اخبار روز در این زمینه بیندازیم.
خبر از روزنامه همشهری:ايران‌خودرو پس از 45 سال زيان‌ده شد.



بازار سهام- گروه بورس:كميته بازار اوراق بهادار كه به تازگي براي نظارت بر شركت‌هاي بورسي تشكيل شده، مديران و اعضاي هيأت‌مديره شركت ايران خودرو را براي ارائه گزارش شفاف‌سازي‌ به بورس تهران فرا خواند. تازه ‌ترين خبر‌ها حاكي از آن است كه شركت ايران خودرو نه تنها سودي ندارد كه براي سال مالي 87 به سهامداران بپردازد بلكه زيان عملكرد اين شركت براي نخستين بار پس از 45 سال، در سال‌جاري به 177 ميليارد تومان رسيده و اين موضوع در كنار بدهي 2 ميليارد دلاري ايران خودرو موجي از نگراني را در بازار سهام به‌وجود آورده است.
به اين ترتيب، شركت ايران خودرو پس از 45 سال به جرگه شركت‌هاي زيان‌ده بورس پيوست و با اين ميزان زيان و همچنين بدهي‌هاي سنگين مالي، كه حتي برخي نمايندگان مجلس رقم آن را بالاتر از 2 ميليارد دلار مي‌دانند، آينده مالي اين شركت را در هاله‌اي از ابهام قرار داده است.همچنين برخي شنيده‌ها نيز حكايت از آن دارد كه با وجود آنكه توليدات صادراتي شركت ايران خودرو با كيفيت بهتر و قيمت ارزان تري نسبت به داخل، در كشور‌هايي مانند ونزوئلا و سوريه فروخته مي‌شود اما بازپرداخت محصولات فروخته شده در اين كشور‌ها در حد ناچيز است و به‌نظر مي‌رسد بيشتر با اهداف سياسي انجام مي‌شود.
در ادامه مديرعامل شركت ايران خودرو در سخناني عجيب به سهامداران وعده داد كه ايران خودرو به سودآورترين خودروساز خاورميانه تبديل مي‌شود و آينده درخشاني در انتظار سهامداران شركت است.

این تنها چکیده ای از خبر بود که متن کامل آن را از سایت همشهری می توانید مشاهده کنید:http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=91038


خوب با ارئه این آمار و ارقام از روزنامه همشهری گویی که شاهد از غیب رسید و دیگر نیازی به توضیحات اضافه ی ما نیست ولی برای درس عبرت هم که شده بد نیست یک گریزی به سالهای نه چندان دور داشته باشیم. به یاد دارم حدود بیست یا بیست و خورده ای سال پیش دوچرخه های ساخت هند با دو مدل 26و 28 بازارهای ایران را پر کرده بود و انصافا هم این برادران کافر و نامسلمان هندی چه دوچرخه های جون دار و خوبی ساخته بودند . اکنون بیش از بیست سال از آن تاریخ میگزرد و هند هم کم کم به یک اقتصاد جهانی تبدیل گشته که در تمام نشستهای اقتصادی دنیا هم حضور دارد. کاش ما هم به جای سنگ بزرگ برداشتن و فضایی شدن و ماهواره ای شدن و اتمی شدن مثل بچه آدم از همان دوچرخه سازی شروع کرده بودیم شاید الان وضع بهتری داشتیم.

۱۳۸۸ تیر ۲۴, چهارشنبه

بررسی پدیده ای به نام بسیج، از دیدگاه تاریخ

در پیوند با پدیده بسیج که به عنوان ابزار قدرت و اعمال فشار از جانب روحانیت غالب بر جامعه مورد استفاده قرار میگیرد، بد نیست که ابتدا ریشه تاریخی آن را بررسی نماییم. در همین باب دکتر هما ناطق جامعه شناس بنام ایرانی، پژوهشهای بسیار جالبی پیرامون پدیده لوطیان در دوران قاجار داشته که بی ارتباط با پدیده بسیج و چماقداران حکومتی امروز نیست.

در زیر به برسی گوشه هایی از این تحقیقات تاریخی وسپس پیوند آن با جامعه امروز ایران می پردازیم.
ویلهم فلور ، یکی از مورخان معاصر و محقق در تاریخچه لوطیان یاد آور میشود که واژه "لوطی و الواط" با "لات و لوط" و داش مشتی از یک خانواده است که در واقع کلاه مخملی های لنگ بدوش نیز بجای مانده از آن دوران هستند که مقامات مذهبی و روحانی در آن دوران از این گروه ارازل و اوباشان به عنوان گروه های ضربت استفاده میکردند. اصولا روحانیت از این گروه اجیر شده جهت تصویه حسابهای شخصی و حذف فیزیکی رقبا یا جهت تصرف زمین و ملک و املاک در روستاها استفاده ابزاری میکردند.
به گواه یحیی دولت آبادی نویسنده سر شناس ایرانی کمتر روحانی متنفذی بود که لوطیان چماقدار خود را نداشته باشد. این قشون مسلح را کوچکترین بهره ای از سواد و اصول دین نبود . جملگی آزمند پول بودند و نان و آبشان از اجیر شدن به راه دستبرد به املاک و اموال مردم فراهم می آمد.
این جماعت در ابراز دینداری راه و روش ویژه خود را داشتند. به طور مثال محلات شهر ها را به نام دوازده امام می آراستند یعنی به شهر ها جنبه دینی میدادند و از این راه اعتماد مردم را به خود جلب میکردند و برای بدست آوردن دل مردم گه گاه ترازوی بازاریان را نیز زیر نظر میگرفتند تا کم و زیاد نباشد.
این افراد به نام دین باج شرعی هم میگرفتند .سرپرست مسیونرهای آمریکایی گواهی میدهد در ارومیه هفته ای نبود که لوطیان چماقدار به نام دین دست به آدمکشی نزنند.


به طور خلاصه همانطور که در این بررسی های تاریخی مشاهده نمودید هر مرجع و روحانی به فراخور حال خود تعدادی از این چماقداران را در اختیار داشته که امروزه نیز به همین منوال ادامه دارد. با این تفاوت که این بار حکومت مذهبی با درآمدهای سرشار نفتی و به لطف پیشرفت تکنولوژی گروه چماقداران خود را به یک شبکه کاملا مجهز پیشرفته و مافیایی تبدیل کرده که بوسیله آن علاوه بر اعمال فشار بر مردم عادی، در تمام ارگانها و مراکز دولتی ونیمه دولتی هم دفتر و دستکی برای آنها بنا نهاده تا حد اکثر استفاده را از این ابزارقدرت داشته باشد.امروزه از دانشگاه محل تحصیل خود گرفته تا هر ارگان و سازمانی که وارد آن شوید چشمتان به جمال دفاتر بسیج دانشجویی و بسیج کارمندی و بسیج ... منور میگردد.


در گذشته تا آنجا که به تجربه دیده بودیم جوانان بیکار را با وسوسه دریافت موبایل و در اختیار قرار دادن موتورسیکلت های مدل بالا و موارد نظیر آن، به شرکت در بسیج تشویق میکردند ولی امروزه به برکت حمایتهای نامحدود دولت احمدی نژاد، بیش از پیش وارد مسائل اقتصادی شده و از دریافت وامهای خرد و کلان گرفته تا شرکت در مناقصات و مزایدات، حسابی به نوایی رسیده اند.

یکی دیگر از تفاوتهای حال و گذشته این گروه از چماقداران در این است که تا آنجا که دیده شده بود این افراد از ابزارهای سنتی خود مانند چوب و چماق و پنجه بکس و زنجیر جهت حمله به تجمعات اعتراضی یا صنفی و دانشجوئی استفاده میکردند ولی امروزه با حمایت های دولت سرکوبگر بیش از پیش به انواع تسلیحات نظامی دسترسی پیدا کرده و به طور آزادانه و غیر مسئولانه بر علیه مردم بی دفاع بکار میبرند که نمونه های فراوان آن را در برخورد با تجمعات اعتراضی مردم در پیوند با نتایج انتخابات دیده ایم.


در آخر با توجه به اینکه این دسته از چماقداران دقدقه هیچ نوع مسئولیتی حتی در حد سپاه پاسداران را هم ندارد و با خیال راحت و کاملا غیر مسئولانه دست به هر اقدامی بر علیه مردم میزنند و با توجه به تکیه بیش از حد رژیم دیکتاتوری بر این گروه از ارازل و اوباشان ، میتوان نتیجه گرفت که حکومت بار دیگر چشمها را بسته و حتی بر علیه خود نیز یاقی شده و با تکیه بر یاقیانی مانند بسیج برعلیه هر اقدامی هرچند قانونی مانند انتخابات، آشوبگری و یاقی گری را در سرلوحه کار جدید خود قرار داده.
یا به عبارت ساده تر، زده به سیم آخر...

۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

انتصابات ریاست جمهوری


پس از گذشت چندین روز از جریان انتخابات یا به قولی انتصابات ، بار دیگر به این مسئله و تحلیلهای پیرامون آن می پردازیم. به یاد دارم آخرین مطلبی که نوشته بودم شب قبل از انتخابات بود و سناریوی ریاست جمهوری موسوی و شروع دور جدید خوش رقصی های بین المللی را به عنوان دستور کار جدید رژیم عنوان نمودیم ولی همین جا اعتراف می کنیم که اشتباه بود.

حال چه چیزی اشتباه بود؟ آیا اشتباه از تحلیل بنده بود؟
جواب خیلی ساده است، خیر.
بنده جواب این بخش را با ذکر یک خاطره شروع می کنم. به یاد دارم در دوران تهدیدات جدی آمریکا بر علیه صدام بود که هر روز این تهدیدات بیشتر و بیشتر می شد. بنده بر سر این مسئله با تمام دوستان خود شرط بستم که به دلایل مختلف که مجموع آنها را 6 یا 7 دلیل کاملا موجه می دانستم آمریکا حکومت عراق را سرنگون نخواهد کرد و از محالات است که سیاست گزاران آمریکا چنین اشتباه بزرگی انجام دهند . در آن مورد هم پیش بینی ما درست از آب در نیامد ولی تحلیل ما کاملا درست از آب درآمد . به وجهی که آمریکا به عراق حمله کرد و ما شرط را باختیم ولی در عوض تمام تحلیلهای سیاسی ما و آن 6 یا 7 مورد اشکالاتی را که ما به این حمله نظامی گرفته بودیم همگی درست از آب در آمد و بر سر ایالات متحده خراب شد و باعث بد نامی آقای بوش و همچنین درگیر ماندن آمریکا تا به امروز در آن منطقه شد به طوری که همین الان هم آقای اوباما که به عنوان رئیس جمهور آمریکا می بایست در هر مسئله مهم جهانی نظر اول را بدهد حتی چند قدم هم از همتایان اروپایی خود عقب تر است و متاسفانه جرات اظهار نظر های مستقیم و قاطعانه را ندارد.

حال برگردیم به انتخابات، بله در این انتخابات هم به مانند جریان حمله نظامی آمریکا به عراق، پیشبینی ما درست از آب در نیامد ولی در عوض تحلیلهای ما کاملا درست از آب درآمد و آن مشکلاتی که با انتخاب مجدد احمدی نژاد پیش بینی می کردیم که همانا لرزاندن پایه های نظام و ایجاد مخاطرات داخلی و خارجی فراوان بر بدنه اصلی نظام بود همگی درست از آب درآمد و رژیم اسلامی که با انتخاب موسوی میتوانست چند صباحی دیگر دوام حکومت ننگین خود را تضمین کند و یک وجهه مردمی به حکومت دیکتاتوری خود بدهد ناگهان دست به یک قمار خطرناک برای بقای خود زد که در آن بازنده شد.در واقع آقای خامنه ای از حول حلیم افتاد در دیگ.
حال رژیم مانده است و قسمت اعظمی از بدنه اصلی آن که کاملا جدا شده و در مقابل حکومت قرار گرفته و مردمی که تازه راهکارهای مدرن اعتراضات مدنی را یاد گرفته و خیلی زود در آن حرفه ای شدند و آبرویی که در دنیا از رژیم اسلامی رفته و یک اتفاق نظر همه جانبه داخلی و خارجی در مقابله با حکومت دیکتاتوری پیدا شده.

البته اگر در آخر بخواهیم تحلیل خود را کامل کنیم، بنده تنها راه برون رفت موقت از این مخمصه و نجات رژیم را یک تصادف ساختگی و یا یک سانحه سقوط هواپیما برای احمدی نژاد میدانم. به این وسیله نگاه همه مردم به عنوان اولین مظنون این ماجرا یک راست می رود به سوی رفسنجانی و رژیم هم فرصت پیدا میکند تا با معرفی یک کاندیدای به ظاهر اصلاح طلب و در باطن اصولگرا تا حدی به آرامشی موقتی باز گردد.