پس از گذشت چندین روز از جریان انتخابات یا به قولی انتصابات ، بار دیگر به این مسئله و تحلیلهای پیرامون آن می پردازیم. به یاد دارم آخرین مطلبی که نوشته بودم شب قبل از انتخابات بود و سناریوی ریاست جمهوری موسوی و شروع دور جدید خوش رقصی های بین المللی را به عنوان دستور کار جدید رژیم عنوان نمودیم ولی همین جا اعتراف می کنیم که اشتباه بود.
حال چه چیزی اشتباه بود؟ آیا اشتباه از تحلیل بنده بود؟
جواب خیلی ساده است، خیر.
بنده جواب این بخش را با ذکر یک خاطره شروع می کنم. به یاد دارم در دوران تهدیدات جدی آمریکا بر علیه صدام بود که هر روز این تهدیدات بیشتر و بیشتر می شد. بنده بر سر این مسئله با تمام دوستان خود شرط بستم که به دلایل مختلف که مجموع آنها را 6 یا 7 دلیل کاملا موجه می دانستم آمریکا حکومت عراق را سرنگون نخواهد کرد و از محالات است که سیاست گزاران آمریکا چنین اشتباه بزرگی انجام دهند . در آن مورد هم پیش بینی ما درست از آب در نیامد ولی تحلیل ما کاملا درست از آب درآمد . به وجهی که آمریکا به عراق حمله کرد و ما شرط را باختیم ولی در عوض تمام تحلیلهای سیاسی ما و آن 6 یا 7 مورد اشکالاتی را که ما به این حمله نظامی گرفته بودیم همگی درست از آب در آمد و بر سر ایالات متحده خراب شد و باعث بد نامی آقای بوش و همچنین درگیر ماندن آمریکا تا به امروز در آن منطقه شد به طوری که همین الان هم آقای اوباما که به عنوان رئیس جمهور آمریکا می بایست در هر مسئله مهم جهانی نظر اول را بدهد حتی چند قدم هم از همتایان اروپایی خود عقب تر است و متاسفانه جرات اظهار نظر های مستقیم و قاطعانه را ندارد.
حال برگردیم به انتخابات، بله در این انتخابات هم به مانند جریان حمله نظامی آمریکا به عراق، پیشبینی ما درست از آب در نیامد ولی در عوض تحلیلهای ما کاملا درست از آب درآمد و آن مشکلاتی که با انتخاب مجدد احمدی نژاد پیش بینی می کردیم که همانا لرزاندن پایه های نظام و ایجاد مخاطرات داخلی و خارجی فراوان بر بدنه اصلی نظام بود همگی درست از آب درآمد و رژیم اسلامی که با انتخاب موسوی میتوانست چند صباحی دیگر دوام حکومت ننگین خود را تضمین کند و یک وجهه مردمی به حکومت دیکتاتوری خود بدهد ناگهان دست به یک قمار خطرناک برای بقای خود زد که در آن بازنده شد.در واقع آقای خامنه ای از حول حلیم افتاد در دیگ.
حال رژیم مانده است و قسمت اعظمی از بدنه اصلی آن که کاملا جدا شده و در مقابل حکومت قرار گرفته و مردمی که تازه راهکارهای مدرن اعتراضات مدنی را یاد گرفته و خیلی زود در آن حرفه ای شدند و آبرویی که در دنیا از رژیم اسلامی رفته و یک اتفاق نظر همه جانبه داخلی و خارجی در مقابله با حکومت دیکتاتوری پیدا شده.
البته اگر در آخر بخواهیم تحلیل خود را کامل کنیم، بنده تنها راه برون رفت موقت از این مخمصه و نجات رژیم را یک تصادف ساختگی و یا یک سانحه سقوط هواپیما برای احمدی نژاد میدانم. به این وسیله نگاه همه مردم به عنوان اولین مظنون این ماجرا یک راست می رود به سوی رفسنجانی و رژیم هم فرصت پیدا میکند تا با معرفی یک کاندیدای به ظاهر اصلاح طلب و در باطن اصولگرا تا حدی به آرامشی موقتی باز گردد.
درود
پاسخحذفچه بايد گفت
شايد اين شعر اخوان درست باشد
نادري پيدا نخواهد شد اميد
كاش تا اسكندري پيدا شود