۱۳۹۱ آبان ۸, دوشنبه

ماجرای سرقت و انحراف اتوبوس انقلاب

روزی اتوبوس کهنه و فرسوده‌ای از (شرکت تعاونی مسافربری انقلاب اسلامی)  مزین به بنر بزرگی با عنوان کاروان سیاحتی زیارتی حرم معصومه (ع‌) از تهران به سوی قم در حرکت بود.

سر راه عبور اتوبوس عده‌ای با نام‌های بنی صدر، کیا نوری، رجوی، خیابانی، قطب زاده، بازرگان، یزدی، سنجابی و عده‌ای دیگر کنار خیابان ایستاده بودند بودند که ناگهان اتوبوس انقلاب در جلوی پای این عزیزان ترمزی میزند، دوستان نگاهی به بنر کاروان سیاحتی-زیارتی حرم معصومه می‌اندازند، نگاهی به راننده معمم و مسافران معمم داخل آن می‌کنند و بر روی شیشه اتوبوس هم علامت (تهران-قم) را می‌بیند ولی باز با کمال تعجب از راننده می‌پرسند حاج آقا رامسر میری؟!!!
حاج آقای راننده به ساده لوحی دوستان لبخندی می‌زند و دستی بر ریش و عمامه می‌کشد و ناگهان می‌گوید بیایید بالا پسران من، البته که رامسر می‌رویم. پسران ذوق زده می‌پرند بالای اتوبوس، یکی می‌گوید حاجی می‌دهی وسط راه من هم برانم، دیگری می‌گوید حاجی بوق بزنم؟ شخص دیگری با هیجان می‌گوید من چی، من جلو بشینم؟ حاجی همه را راضی نگه می‌دارد و حرکت می‌کنند. اتوبوس کهنه بود و در میانه راه خاموش می‌شود پسران با ذوق و شوق آن را حل می‌دهند خلاصه این دوستان در تمامی مسیر لحظه‌ای از هیچ کاری برای به مقصد رسیدن اتوبوس انقلاب کوتاهی نکردند.

وقتی به قم رسیدند حاجی گفت خوب دیگه بچه‌ها یالا پیاده شید. بچه‌ها گفتند حاجی اول از اینکه اینجا رامسر نیست، دوما برای چی پیاده بشیم مگه ما کم بهتون خدمت کردیم؟ حاجی هم گفت خوب به جهنم که رامسر نیست، من از سال ۱۳۴۲ دارم توی این خط کار می‌کنم حالا اگر شماها آنقدر ساده لوح بودید که اون بنر و اون نوشته‌ی پشت شیشه و اون ریش و عبا و عمامه بنده و جاده کویری قم و دیگر شواهد رو ندیدید و انتظار رامسر داشتید دیگه تقصیر من چیه؟ اون مشکل از آی کیو بالای خودتونه.

خلاصه درگیری بالا می‌گیره چند تا از دوستان کشته می‌شوند، چند تا به راه راست هدایت میشن و چند تا هم فراری نفس نفس زنان میان میرسن اینور آب.

اینور آب با خودشون تصمیم می‌گیرند. می‌گن اگه ما قبول کنیم آنقدر ساده بودیم و با دست خودمون این آتش رو به جان مردم انداختیم که خیلی بد می‌شه. بهترین حالتش اینه که در حالی که صاحب و بانی اصلی انقلاب سالم و سلامت مشغول امامت و خلافت هست ادعا کنیم انقلاب ایشون به سرقت رفته!

به این ترتیب با همین ادعای مسخره با افتخار تمام همه ساله در غربت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی (‌انقلاب خمینی‌) رو جشن می‌گیریم و بیادش روزنامه و مجله راه اندازی می‌کنیم که یک موقع مجبور نباشیم بابت خدماتمون در روند یک انقلاب سراسر اسلامی از کسی عذر بخواهیم. بعد هم می‌گیم انقلاب خیلی چیز خوبی بود ولی حیف که « انقلاب به سرقت رفت‌».

حال از طرف دیگر پس از چند سال شخص دیگری سکان انقلاب رو بدست گرفت و تقریبا کل تیم مسئولین دهه اول انقلاب از نخست وزیر و رئیس مجلس و دادستان و تیر خلاص زن و زیر پا کش چوبه دار، همه را با هم کله پا کرد. حال نوبت این گروه دوم از دوستان موسوم به امام طلائی‌ها بود که از گذشته ننگین خود دفاع کند. در اینجا عبارت جدیدی اختراع شد به عنوان «‌انقلاب از مسیر اصلی خود منحرف شده‌».
در بین این کش و قوس سرقت و انحراف انقلاب بودیم که به یکباره یک جریان دیگرتری هم این اواخر تشکیل شد موسوم به جریان انحرافی که داستان انحراف اونها دیگه از حوصله این مقاله خارج است.

سرتون رو درد نیارم ما که نفهمیدیم این انقلابی که از سال ۱۳۴۲ با اعتراض رسمی آیت الله خمینی به اعطای حق رای به بانوان ایرانی و تقسیم اراضی بین رعایا شروع شد، با ترور شخصیت‌ها و آتش زدن سینما رکس آبادان به اوج رسید و همچنان با همان ایدئولوژی مذهبی بوده، هست و خواهد بود بلاخره دقیقا چه زمانی در مسیر درست بوده و چه زمانی در انحراف. ولی نکته جالب در مورد نظریه پردازان "سرقت انقلاب" و "انحرافات انقلاب" این است که هر کدام از این دوستان تا زمانی که خودشان داخل اتوبوس انقلاب (امروزه کشتی انقلاب) بودند نه سرقتی بود و نه انحرافی و انحراف فقط پس از خروج آنها رخ داده.
در آخر سوال بنده از این دوستان این است که  اصلا گیریم به قول شماها شاه همه روزه دسته دسته آدم سر می‌برید و روی آتش کباب می‌کرد و اصلا انقلاب هم حق مسلم مردم ایران بود، این جریان همکاری و رکب خوردن شماها با ادعای ده‌ها سال فعالیت سیاسی از یک آخوند ۸۰ ، ۹۰ ساله دیگر چه بود؟ 
آفتابه لگن هفت دست ولی شام و ناهار هیچی. جالب است که در حرف این آقایون به کمتر از حکومت‌های مدل سوئیس و سوئد راضی نبودند ولی در عمل گنده‌ترین سیاست مدارهای ما حتی با پشتوانه‌های چندین ساله مارکسیستی هم می‌رفتند زیر عبای آخوندها جا خوش می‌کردند.

شاید امروزه نیز یکی از دلایل قحط الرجال بودن مملکت ایران در عدم مسئولیت پذیری در بین اقشار روشنفکر انقلابی ماست که بیش از ۳۳ سال است در پس پرده ی انکار بسر می‌برند و تمامی اشتباهات سیاسی خود را با یک جمله ساده «‌شاه جنایت می‌کرد‌» از گردن خود ساقط می‌کنند و مردم نیز دیگر از اطمینان به این گروه روشنفکران بی مسئولیت شدیدا ترسیده‌اند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر